دسته : -پژوهش
فرمت فایل : word
حجم فایل : 50 KB
تعداد صفحات : 58
بازدیدها : 242
برچسبها : دانلود مقاله
مبلغ : 5500 تومان
خرید این فایل
از جمله مهمترین سیاستهای آموزشی مراكز آموزش استثنایی می توان به موارد ذیل اشاره نمود:
1- آموزش كودكان استثنایی از سنین آغازین كودكی
2- ارائه خدمات راهنمایی و مشاوره به خانواده های برخوردار از كودك معلول
3- ارائه تمرینات منسجم جسمی و ذهنی به كودكان استثنایی
4- طراحی و اجرای برنامه های آموزش استثنایی فردی
5- ارائه آموزش اجباری پیش دبستانی به كودكان استثنایی
هدف از آموزش استثنایی تعلیم و تربیت كودكان 4 تا 18 ساله ای است كه به دلیل شرایط خاص جسمی ، روحی ، روانی ، اجتماعی و بهداشتی شان نمی توانند از نظام آموزش عادی بهره برند. یكی از اصول اساسی آموزش استثنایی این است كه افرادی كه نیاز به آموزش استثنایی دارند تا حد امكان از محیط اجتماعی و طبیعی شان جدا نگردند .از این رو ، اقداماتی انجام شده تا این كودكان در مدارس عادی تعلیم ببینند یا به عكس در مدارس عادی امكانات آموزش استثنایی برای چنین كودكانی فراهم آید تا این كودكان بتوانند در كنار همسالان خود از فرصتهای آموزشی و اجتماعی فراهم شده بهره گیرند. ...
...
روان رنجوری بعنوان مجموعهای از اختلالات روانی
علائم روانرنجوری بواقع مجموعه چیزهایی هستند كه خبر از بحرانهای درونی ای می دهند که به شیوهای لازم جواب نگرفته اند و رنجهایی كه از اینراه حادث میشوند ناشی از تلاشهای نامعقول (به معنی رفتارها, افکار و احساسات ناكارآمد) افراد روانرنجور است كه برای ازبین بردن، نادیده انگاشتن و یا فرار از بحرانهایشان صورت میدهند. اینطور و به صورت ناکارآمد بسراغ بحرانها رفتن هراس زا است. این هراسها بخاطر نوع خاصی از تاثیرگذاری افراد روانرنجور نسبت به پیرامونشان بوجود میآیند. افراد روانرنجور احساس میكنند كه عكسالعملهای روانی و فیزیكیشان خاص شخص خود آنها است و میپندارند كه دیگران به هیچ روی چنین عكسالعملهایی ندارند. درحالی كه در حقیقت انسانهای معمولی و عادی نیز عكسلالعملهایی برابر و یا مشابه آنها از خود نشان میدهند. تنها با این فرق كه آنها این فكر و یا احساس متفاوتبودن از دیگر انسانها را ندارند.
برای مثال وقتی كه ما برای اولینبار با یك فرد غریبه روبرو میشویم و یا برای اولین بار در مقابل جمعی خطابهای ایراد میكنیم، بسیار طبیعی است كه احساس هیجان و كشش بكنیم. اما در دفعات بعدی دیگر این احساس نمیتواند به حد گذشته قوی باشد و یا وقتی كه پس از آن كار به این احساس فكر میكنیم دیگر این احساس به لحاظ منطقی برایمان توضیحپذیر شدهاست چون می دانیم که هیجان ما خاص این شرایط بوده و بسرعت رفع می شود. اما در مورد یك فرد روانرنجور این قضیه طور دیگری است: وقتی كه هیجان و كشش احساس میكند اجازه وجود چنین احساسی را به خود نمیدهد، چرا كه شاید تصور میكند نباید بعنوان مرد (یا آدم بالادست؛ حال چه زن باشد چه مرد) از خود ضعف نشان بدهد. انسان روانرنجور براساس ایدهآل مردانهاش در این خصوص چنان ضربهپذیر است كه رفتار و عكسالعملهایش را شدیدتر از دیگران حس میكند و آنها را به نشانهی وجود نقطه ضعف خود میبیند. سعی میكند شرمندگی خود را بپوشاند و وانمود میكند كه بر اعصاب خود مسلط است، درحالیكه در درونش احساس تشویش بیمارگونهای از این مساله دارد كه مبادا كسی به هراسش پیببرد. و هرچه بیشتر سعی به پوشاندن این احساس میكند تشویش و هراسش فراتر میرود؛ اینطوری است كه همواره باید سعی بیشتری به خرج دهد تا جلوی برملا شدن این احساس را بگیرد. اتفاقا همین تلاش وی برای پوشاندن این احساس شدت بیشتری به هراس وی می دهد؛ در این حال چون دیگران هم متوجه این حالات وی می شوند و وی نیز در می یابد «آن چه از آن می ترسیده بسرش آمده» لذا خود را در این باور خود تصدیق می کند که همواره بخود می گفته «قوی باش و نگذار کسی نقصی در تو پیدا کند». این همان حالتی است كه آنرا اصل روانی اثر متقابل در رفتار مینامیم.
اولین چیزی كه چنین فردی باید به آن واقف شود این است كه این هیجان و كشش پدیدهای كاملا طبیعی و رایج است و لازم نیست كه از آن شرمنده باشد. بعداز این قادر خواهد بود دریابد كه ریشه مشکلش در این نكته نهفته است كه سعی به سرپوش گذاردن بر حالاتی در خود می کند که آنها را ضعف میداند و میخواهد كاملیت داشته باشد، میخواهد بر آنها سرپوش بگذارد، آنها را انكار كند و یا به آنها جامه عقلانی بپوشاند. و همچنین ریشه ضعفهایش در آن نهفتهاند كه وی قادر به رودررویی با موقعیت روانی خود نیست و آنرا نمیپذیرد. اگر وی قادر به پذیرش این موقعیت روانی میبود هرگز دچار هراس نمیگشت. ...
...