تحقیق مدیریت و رهبری در سازمان

تحقیق مدیریت و رهبری در سازمان تحقیق مدیریت و رهبری در سازمان

دسته : مدیریت

فرمت فایل : word

حجم فایل : 205 KB

تعداد صفحات : 372

بازدیدها : 460

برچسبها : مدیریت سازمان رهبری سازمان

مبلغ : 6000 تومان

خرید این فایل

دانلود تحقیق بررسی مدیریت و رهبری در سازمان

رهبری مبتنی بر ارزش

سیستم ارزشی سازمان را نمی توان به صورت سنتی اداره کرد. برای مثال، صدور بخشنامه و دادن دستورات کنجی هیچ اثری بر سیستم ارزشی سازمان نخواهد داشت.

سیستم ارزشی سازمان منشأ و منبع اتخاذ کننده ارزش های سازمانی است. اصولاً رهبری مبتنی بر ارزش موجب پیدایش، تقویت و تأیید ارزش های سازمانی می شود.

مقصود از رهبری مبتنی بر ارزش رابطه ای است که بین رهبر و پیروان قرار دارد و آن بر اساس ارزشهای مشترک و ارزشهای نهادینه شده قرار دارد که مورد تأیید رهبر سازمان است که وی در گفتار و کردار به آنها پایبند است.

رهبر اندیشمند

مغز و اندیشه رهبران اندیشمند منشاء پیدایش سازمان های یادگیرنده است. باید رهبری اندیشمند وجود داشته باشد تا سازمانی یادگیرنده به وجود آید، مقصود از رهبر اندیشمند کسی است که سازمان را درک می کند و به آن و اعضا کمک نماید به موفقیت دست یابند. در سازمان یادگیرنده رهبر دارای سه نقش متفاوت است.

1 - ارائه طرح اجتماعی

مقصود از طرح اجتماعی اقدامات پشت صحنه است که رفتار و نگرش کل افراد را شکل می دهد. نخستین نقش طرح سازمانی این است که عقیده ها، هدف ها، مأموریت و ارزش های هسته ای را تعیین کند و کارکنان را رهنمون گردد.

رهبر اندیشمند مبنای ارزش های اصلی و چشم انداز یا دیدگاه کلی را مشخص می نماید. دوم، سیاست ها، استراتژی ها و ساختارهای جدیدی که سازمان یادگیرنده را تأیید و حمایت می کنند طرح ریزی می شوند و به اجرا در می آیند. این ساختارها، رفتارهای جدید را تقویت و تأیید می نمایند. سوم، رهبر، فرایندهای مؤثر یادگیری را طرح ریزی و ارائه می کند. ارائه فرایندهای یادگیری نیاز به رهبری خلاق و مبتکر دارد تا به دیگران اطمینان بدهد که این فرایندهای نوین، تضمین شده و قابل درک هستند. موجودیت سازمان یادگیرنده در سایۀ این ویژگی ها تضمین می گردد و می تواند استوار روی پای خود بایستد.

2 - ارائه یک تصویر کلی از سازمان

مقصود از تصویر کلی تصویری از آیندۀ مطلوب برای سازمان است. چنین تصویری در بحث یکی از کارکنان یا رهبر ارائه می گردد، ولی کل سازمان باید آن را درک کنند. این تصویر نشان دهندۀ نتیجه های مطلوب و مورد نظر آینده است. بنابراین، از این نظر، هر عضوی از سازمان، آزادی عمل دارد تا به سهم خود مسأله هایی را شناسایی کند و درصدد حل آنها برآید تا بتواند سازمان را در این راه یاری نماید. ولی بدون وجود یک تصویر کلی که موجب نوعی هماهنگی و وحدت اندیشه گردد، کارها و عملیات کارکنان نمی تواند به صورت یک مجموعه در آید. کارکنان از هم می پاشند و در مسیرهای مختلف حرکت خواهند کرد.

3 - رهبر خدمتگزار

پایه و اساس سازمان یادگیرنده بر وجود رهبران خدمتگذار گذاشته می شود.یعنی کسانی که خود را وقف دیگران و سازمان می کنند. وجود رهبری که به عنوان بازیگری برجسته در صحنه ظاهر شود و سازمانی ایجاد نماید مناسب سازمان یادگیرنده نیست. رهبران قدرت خود را تفویض می کنند و عقیده ها و اطلاعات را به دیگران می دهند. در سازمان یادگیرنده ایجاب می کند که رهبر خود را وقف سازمان کند. در واقع بسیاری از افرادی که به دیگران و سازمان خدمت می نمایند به صورت رهبر در می آیند.

رهبری خلاق و فره مند

در رشته های علوم سازمانی شاید موضوع رهبری بیش از هر چیز دیگری مورد تحقیق و بررسی قرار گرفته و در رشته های مدیریت و بیش از هر موضوع دیگری تجزیه و تحلیل شده باشد. رهبران فره مند و خلاق یا ایجاد کننده تحول بر سازمان اثرات بسیار زیادی می گذارند.

رهبران تحول آفرین

از جمله ویژگی های چنین رهبرانی این است که می توانند موجب تغییرات، نوآوری، خلاقیت و کارآفرینی شوند. رهبران تحول آفرین موجب تحریک، تشویق و ترغیب پیروان می شوند، و این نه بدان سبب است که بخواهند افراد از شخص آنان پیروی کنند بلکه چنین رهبری به تحول سازمانی اعتقاد راسخ دارد، به نیاز به تجدید حیات سازمانی پی برده است، برای جامه عمل پوشانیدن به یک رویای جدید تعهد کرده است و می کوشد تا یک فرایند نوین سازمانی را نهادی نماید.

رهبر فره مند

یک رهبر فره مند (از نظر شخصیتی) دارای نیرویی است که پیروان را به خود جذب می کند. با این نیرو آنها را نسبت به خود وفادار و متعهد می کند، به گونه ای آنها را تحت تأثیر نیروی خود قرار می دهد که آنان خود را وقف خواسته های وی می نمایند. پیروان نسبت به داشتن چنین رهبری برخود می بالند، و افتخارشان این است که در راه تأمین هدف ها و مأموریت مورد نظر وی جانفشانی می کنند ؛ آنها به ارزش ها ، هدف ها و رفتار وی ارج فراوان می گذارند و آنها را با جان و دل می پذیرند، رهبر را منبع الهام بخش خود می دانند، و از این که در سایه وجود چنان شخصیتی نفس می کشند احساس غرور و بزرگی می کنند و آن را نشانه مناعت طبع خود می دانند ؛ نسبت به صداقت و درستی باورها و اعتقادات او کوچک ترین تردیدی به دل راه نمی دهند و به پاکی و بی آلایشی وی اعتقاد راسخ دارند. فراتر این که رهبران فره مند گاهی در عرصه های بحران زا یکه تازی می کنند، شگفتی می آفرینند، راه حل های ابتکاری ارائه می کنند و چون قهرمانان می درخشند. پیروان هیچ چیزی را از نظر چنین رهبری پنهان نمی دارند و چون با مسأله پیچیده ای رو به رو شوند او با نیروی ممتاز و شخصیت خارق العاده خود آن را حل می کند. نتیجه تحقیقاتی که روی رهبران فره مند انجام شده نشان می دهد که آنان پذیرای خطرهای ( شخصیتی ) سنگین هستند، به هنگام سخن گفتن از قدرت بیان بالایی برخوردارند، فصیح و بلیغ سخن می گویند و موجب تحریک احساسات شنوندگان و مخاطبان خود می شوند، اعتماد به نفس دارند، بسیار پرانرژی و توانی طاقت فرسا دارند.

...

وظایف مدیران

در نخستین سالهای این قرن، یک صنعتگر فرانسوی به نام هنری فایل چنین اظهار داشت که همۀ مدیران پنج وظیفه یا کار را انجام می دهند : برنامه ریزی، سازماندهی، رهبری، هماهنگی و کنترل. امروزه این کارها را به صورت چهار وظیفۀ : برنامه ریزی، سازماندهی، رهبری و کنترل بیان می کنند.

اگر شخص نداند که می خواهد به کجا برود، هر مسیری را که انتخاب کند به مقصد خواهد رسید. از آنجا که موجودیت سازمانها برای تأمین هدفهاست، پس باید این هدفها را تعیین کرد و راهها یا وسایل تأمین آنها را مشخص ساخت. مدیر شخصی است که چنین نقشی را ایفا می کند. وظیفۀ برنامه ریزی شامل ارائه تعریف از هدفهای سازمان، تعیین یک استراتژی کلی برای رسیدن به این هدفها و ارائه سلسله مراتبی جامع از برنامه ها برای یکپارچه نمودن و هماهنگ ساختن فعالیت ها می شود.

همچنین مدیران، مسئول طراحی و تعیین ساختار سازمانی هستند. این وظیفه را سازماندهی می نامند که شامل وظایف زیر است :

کارهایی که باید انجام شود، تعیین کسانی که باید آنها را انجام دهند، شیوۀ دسته بندی این کارها، هر یک از افراد گزارش خود را به چه کسانی باید بدهند و در نهایت محل تصمیم گیریها.

سازمان از افراد تشکیل می شود و وظیفۀ مدیر، هدایت و هماهنگ ساختن این افراد است. این وظیفه را رهبری می نامند. هنگامی که مدیران زیردستان را بر می انگیزند، کارها و فعالیتهای آنان را رهبری و هدایت می کنند و مؤثرترین کانالهای ارتباطی را مشخص می نمایند، یا تضاد بین اعضا را از بین می برند، در حال انجام دادن این وظیفه (رهبری) هستند.

آخرین وظیفه ای که بر عهدۀ مدیر است کنترل نامیده می شود. پس از تعیین هدفها، برنامه ها تنظیم می شوند، ساختار سازمانی ترسیم و مشخص می شود، افراد استخدام می گردند، به آنان آموزش داده می شود و در نهایت وسایل تشویق و انگیزۀ آنان فراهم می گردد، ولی باز هم امکان آن هست که هدف تأمین نشود. برای مطمئن شدن از این که امور طبق برنامه انجام شده است، مدیریت سازمان باید عملکردها را زیر نظر داشته باشد.

عملکرد واقعی باید با هدفهایی که از پیش تعیین شده، مقایسه شود. اگر انحراف زیادی از این بابت، به وجود آمده باشد، وظیفۀ مدیر این است که مجدداً امور را در مسیر اصلی خود قرار دهد. این نظارت و مقایسۀ عملکردها با هدفهای از پیش تعیین شده را که در نهایت منجر به رفع انحرافها می شود، کنترل می نامند.

بنابراین به این نتیجه میرسیم که وظایف مدیران عبارت است از : برنامه ریزی، سازماندهی، رهبری و کنترل.

رهبری : اساس یک سازمان یادگیرنده

رهبری، کلید ترویج یادگیری سازمانی و ایجاد یک سازمان یادگیرنده است. با این وجود، رهبران باید به ایفای نقشهای جدید و اقدامات مربوطه بپردازند. به خصوص، رهبران 3 وظیفه اساسی را در ایجاد یک سازمان یادگیرنده به عهده دارند که عبارتند از : 1 - ایجاد تعهد نسبت به یادگیری، 2 - تلاش جهت ایجاد عقایدی مؤثر و، 3 - تلاش برای عمومیت بخشیدن به عقاید مؤثر.

مسئولیت اصلی مدیریت عالی سازمان تعیین هدف ها، استراتژی و طرح سازمان است تا بدین وسیله سازمان را مناسب محیطی نماید که همواره در حال تغییر است.

معمولاً فرایند رهبری با ارزیابی فرصت ها، امکانات و تهدیدهایی که در محیط خارج از سازمان وجود دارد، شروع می شود. تهدیدها از این قرارند : میزان تغییر، عدم اطمینان یا تزلزل و در دسترس بودن منابع.

ارزیابی محیط داخلی شامل اقدامات زیر است : ارزیابی فعالیت های هر یک از دوایری که نشان دهندۀ عملکرد گذشته است، سبک رهبری مدیر عامل و مدیریت عالی سازمان .

رهبری سازمان از مجرای تصمیماتی که در رابطه با موارد زیر گرفته می شود، صورت می گیرد : شکل ساختاری، تکنولوژی اطلاعاتی، سیستم های کنترل، نوع تکنولوژی تولید، سیاست های مربوط به منابع انسانی، فرهنگ و رابطه سازمان با سایر سازمان ها.

نقش مدیریت عالی سازمان اهمیت زیادی دارد، زیرا مدیران می توانند محیط را به صورت های مختلف تفسیر نمایند و در نتیجه هدف هایی متفاوت تعیین کنند.

مدیریت ارشد هدف ها، استراتژی ها و طرح سازمانی را تهیه و تدوین می کند و می تواند بر اثربخشی سازمان اثرات بسیار زیاد بگذارد.

نقش رهبری در مدیریت این است که با فراهم کردن زمینه های مساعد و پشتیبانی کننده به کارکنان نشان دهد که آنها می توانند با کوشش در جهت تحقق هدفهای سازمان، نیازها و هدفهای خود را برآورده کنند و تواناییهای بالقوه خود را آشکار سازند، از این رو مدیران باید درک درستی از نقش واگذار شدۀ بافراد، فردیت کارکنان و شخصیت آنان داشته باشند.

تمایز میان مدیریت و رهبری

غالباً مدیریت و رهبری را یکی و یکسان تلقی می کنند. با وجود این، گمان می کنیم که میان این دو مفهوم وجه تمایز مهمی وجود دارد.

رهبری ماهیتاً مفهومی وسیعتر از مدیریت است. مدیریت نوع خاصی از رهبری تلقی می شود که در آن حصول و تحقق هدفهای سازمانی اهمیت دارد. بنابراین فرق اصلی میان این دو مفهوم در کلمه سازمان نهفته است. رهبری نیز ضمن این که برای تحقق هدفهایش مستلزم کار کردن با افراد به وسیله افراد ا ست لیکن این هدفها لزوماً هدفهای سازمانی نیستند. یک فرد ممکن است برای تحقق هدفهای شخصی خود بارها تلاش کند ولی علاقه چندانی به هدفهای سازمانی نداشته باشد. به این دلیل، فردی ممکن است در تحقق هدفهای شخصی موفق شود ولی در حصول هدفهای سازمانی مؤثر واقع نشود.

سازمان موفق مشخصۀ مهمی دارد که آن را از سازمانهای ناموفق متمایز می سازد : رهبری پویا و مؤثر. پیتر دراکر اشاره می کند که مدیران منبع اصلی و نادرکارهای عظیم بازرگانی به شمار می روند.

...

خرید و دانلود آنی فایل

به اشتراک بگذارید

Alternate Text

آیا سوال یا مشکلی دارید؟

از طریق این فرم با ما در تماس باشید